سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا دانشمند که نادانى وى او را از پاى در آورد و دانش او با او بود او را سودى نکرد . [نهج البلاغه]
شعروموسیقی
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||  Atom  ||
ضرب المثلهای جهان

مهدی ::سه شنبه 88/2/22 ساعت 1:1 صبح

انگلیسی: طمع به همه چیز، از دست دادن همه چیز است.

ترکی: پایان جدایی ملاقات مجدد است.

عربی: هیچ کس را وادار به دو کار نکن، جنگیدن و زن گرفتن.

تازی: پرده اشک را با سوالات پاره کن!

انگلیسی: ضربات کوچک درختان بزرگ را از پای در می آورند.

ایتالیایی: معنی همه چیز دانستن هیچ ندانستن است.

تازی: مشورت با کسی کن که تو را به گریه می اندازد نه با کسی که تو را می خنداند.

روسی: برای کسی که شکمش خالی است، هر نوع باری سنگین است.

ژاپنی: «ملاقات» آغاز جدایی است.

دانمارکی: وقتی که آش از آسمان می بارد گدا قاشق ندارد.

لاتین: « مردگان» بهترین مشاورانند.

لهستانی: یک دروغگو می تواند دور دنیا برود ولی نمی تواند مراجعت کند.

یونانی: همه کس قوم و خویش آدم ثروتمند است.

فارسی: پیکان از جراحت به در آید و آزار در دل بماند.

عربی: «عشق» را نمی شود با پنهان کردن پنهان کرد.

سوئدی: «مرگ» آخرین پزشک است.

آفریقایی: یک دوست خوب را با هر دو دستت نگاهدار.

فارسی: مرد حکیم خرده نگیرد بر آینه.

یونانی: یا حرفی بزن که از خاموشی بهتر باشد یا خاموش باش.

اسپانیولی: بدی اشخاص احمق، هم تراز نیکی اشخاص عاقل است.

فارسی: صدقه، راه به خانه ی صاحبش می برد.

لاتین: یگانگی هدف، دوستی ایجاد می کند.

اسپانیولی: مرد برای آسایش زن می گیرد و زن به خاطر کنجکاوی شوهر می کند.

فارسی: «علم» از بهر دین پروردن است نه از بهر دنیا خوردن.

طبرستانی: به من رفیقی بده که با من گریه کند، دوستی که با من بخندد را خودم پیدا می کنم.

فنلاندی: همیشه کمی بترس تا هرگز محتاج نشوی زیاد بترسی.

اسلواکی: تا وقتی که «زبان» زنده است «ملّت» نمرده.

بوسنی: مرحله اول بلاهت آن است که خود را عاقل بدانیم.

لهستانی: یک کلید طلایی به هر دری می خورد.

بلژیکی: متنبه کردن بهتر از متنبه شدن است.

انگلیسی: شوهر به مرد کن نه به پول.

مثل ایتالیائی  :عشق یعنی ترس از دست دادن تو.

مثل  لاتینی : اندیشه ی گوینده از گفتارش مهم تر است.

مثل انگلیسی: یک متر یک متر سخت است ولی یک سانت یک سانت مثل آب خوردن است.

مثل مصری  : تندرستی ، تاجی است بر سر انسان سالم ولی هیچ کس جز یک بیمار این تاج رانمی بیند .

ضرب المثل ژاپنی : باید حریف را به کمک حریف دیگری بدام انداخت

مثل هندی : سکوت هرگز اشتباه نمی کند  و هر چه طولانی تر باشد ، بهتر قضاوت می کند

مثل قدیمی : اگر سخن نقره است ،خاموشی طلا است



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

    وقتی رفتی

    مهدی ::سه شنبه 88/2/22 ساعت 12:59 صبح

    وقتی رفتی از دنیایم خواستم قیامتی شود
    اما ....
    ماندم تنها و خسته و ساختم با دنیای که تو برایم ساختی
    ولی حال میگویم
    رفتنت بزرگترین نعمت و نبودنت بهترین هدیه دوست نداشتنت بود
    که خوشحالم از اینکه همه را باهم دارم



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

    رویاها

    مهدی ::سه شنبه 87/10/24 ساعت 12:57 صبح

    هرگز از رویاهایت دست برندار ، یک جائی ، یک روزی ، یک وقتی  و به یک طریقی آنها را پیدا خواهی کرد.

    می گویند آدمها به اندازه رویاهایشان پرواز می کنند ، گاهی فکر می کنم آنها که اوج می گیرند و آسمانها را در آغوش می کشند ، باید چه رویاهای بزرگ و بلندی داشته باشند !

    در اینجا سعی کرده ام از رویاها و آرزوهایم بگویم ، از تلاش و مبارزه برای به مقصد رسیدن ، و از دو معجزه بزرگ زندگی ، یعنی عشق و امید.

    زندگی تو بر اساس اندیشه ها و افکارت رقم می خورد و همان خواهی شد که به آن می اندیشی .اگر به دیوار بیاندیشی ، و از هر اتفاقی برای خود سد بسازی ، ذهنت به بن بست می رسد و معجزه ها و دستان یاری بخش را حتی در یک قدمی ات نمی بینی.

    اما اگر به رویاهایت ایمان داشته باشی ، و این شجاعت را داشت باشی که قبول کنی زندگی ات یک سفر است و هر اتفاقی چه شاد ، چه غم انگیز ، با همه آدم های آن بخشی از این سفرند ، آنها می آیند تا تو درس خود را از آنها بیاموزی...

    آن وقت است که قادر خواهی بود سنگلاخ ترین مسیرهارا هموار سازی.

    سعی ام این بوده که بگویم هنگامی که طالب چیزی هستی ، تمام دنیا دست به دست هم می دهند تا تو به خواسته ات برسی.

    دستهای یاری بخش ، راه را هموار می سازند و کمکها از راه می رسند ، گاهی اوقات به صورت یک راه حل یا نظری خوب که از دهان دیگران می شنوی...جمله ای که تلنگری به روحت می زند ، صدایی دانا که به جای تو حرف می زند...نیرویی که به جای تو تصمیم می گیرد و تو را به راه می اندازد...فقط ایمان داشته باش و شعله امید را در وجودت روشن نگه دار...

      

    گنجت را در جایی پیدا می کنی که دلت آن جاست.

      

    زندگی همیشه با کسانی که به دنبال تحقق رویاهایشان هستند ، بخشنده و مهربان است.فراموش نکن حتی در قلب اندوه ، همیشه بارقه ای از نور و روشنایی وجود دارد  ، امید به ساختن چیزی ارزشمند و دوست داشتنی !



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

    دیوانگی..............

    مهدی ::دوشنبه 87/10/16 ساعت 2:1 صبح

    خارهای بیابان را می نگرم یاد کسی می افتم کسی که رود های وجودم را خشکانید کسی که درختان سرسبز قلبم را با تبِر خود خواهی کشت کسی که رؤیا های زیبایم را کابوس کرد با تو هستم تو ... تو که سنگ به دست به میهمانی قلب شیشه ای ام امدی تو که جویبارهای عشق را با اشکهای من پر اب کردی تو که برای رنج و غمت سدی ساختی به نام من اه... کاش تو را نمی دیدم ! کاش می مردمُ و شبهای پر ستاره ام را با تو قسمت نمی کردم ! کاش مجذوب چشمان سیاهت نمی شدم !



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

    تنها بودن توی جاده انتظار

    مهدی ::دوشنبه 87/10/16 ساعت 1:58 صبح

    روز آخر رفتی ......... توی اون شولوغی فقط صدای قدمهات بود که توی گوشم زجه می زد!!! اون روز بارون نبارید اتفاقا هوا آفتابی بود. گریه نکردی گریه کردم همه خندیدن ما نخندیدیم همه موندن ما رفتیم کسی چیزی نپرسید ما هم جوابی ندادیم و این قصه با غصه تمام شد ............. ...............

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

    دلتنگی

    مهدی ::یکشنبه 87/10/8 ساعت 2:15 صبح

    یادت هست گفتی شب من هستی تا با تو راه بروم.صبح من هستی تا با تو بخندم.مهتاب من هستی که درد دل کنم.صحرایم می شوی تا در آغوشت آرام و آهسته بخوابم.گردبادم می شوی تا خشمم را کنترل کنم .یادت می آید قرار بود در دریای دلم آرامش را به آغوش بکشم؟یادت می آید قرار بود با نسیم ملایمت برقصم؟و در گوش صخره هایت فریاد بزنم؟بعد در برابر جنگل خرم چشمهایت به زانو در بیایم؟یادت می آید گفتم : آتش با تمام زیباییش می سوزاند،دریا می بلعد،جنگل با تمام وسعتش گوش به فریادهایت می سپارد،قله ها به تماشای سقوطت می نشینند.توآتش بودی تا مرا بسوزانی ،جنگل چشمهایت مرا به زانو در آورد...اما با درنده ها و خزنده ها تنهایم گذاشت...دریای دلت فریبم داد و مرا در خودش غرق کرد.گردبادت مرا در خود بلعید.قله های صبورت به تماشای سقوطم نشستند.تو عشق زیبا و فریبنده ای بودی که با تمام زیباییهای بیان و نگاهت اما مرا نابود کردی .من هم بخاطر تو اطرافیانم را نابود کردم....

  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

    نیایش

    مهدی ::جمعه 87/10/6 ساعت 1:23 صبح

    خدایا هرچه در راه تو پیش می روم،کسی که باید مرا بنوازد،می زند.....او که باید تشویقم کند،تقویتم کند،امیدوارم کند...نا امیدم میکند.او که باید دستم را بگیرد...مچم را قطع می کند.کسی که می خواهد قبل از دشمنم از پشت به من خنجر بزند....

    سلام مسافر خسته من....

    سلام غوغای زندگیم....

    به یاد سلام تو ،لبانم همیشه ترندو در انتظار تو چشمانم را در امتداد کوچه ، وجب به وجب کاشته ام ...

    ساده تر بگویم : از کدامین خیال عبور می کنی؟؟؟؟راهی را نشانم بده...

    این را روزی برایت می نویسم که دیگر نای مردن هم ندارم.دلم می خواست الان توی جایی بودم که جز خدا هیچ کس صدامو نشنوه و از ته دل داد بزنم و بگم غوغای من....می دونی چرا گفتم غوغای من؟؟؟؟؟

    بزار اینو اینجوری بگم....

    انگار با من از همه کس آشنا تری

                           از هر صدای خوب برایم صداتری

    از تو اگر که بگذرم از خود گذشته ام

                          هرگز گمان نمی برم که از من تو بگذری......



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

    طلوع

    مهدی ::شنبه 87/9/30 ساعت 1:32 صبح

    به شب التماس کردم ...

    برایم لالایی بگو که امشب با مشتی کابوس همسفرم...

    سپیده ات را سوار بر امواج نسیم کن و بفرست که قافله ای از امید در دلم محتاج ذره ای از نور طلوع ،زانو زده اند در خاک و التماس می کنند....طلوع کن ....طلوع

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

    لحظه ها بدون تو هم می گذرد اما به سختی....

    مهدی ::شنبه 87/9/30 ساعت 1:29 صبح

    امشب به این دیوار کاهگلی تکیه کرده و می لرزم.دل تنها و غریبم از تنهایی دارد این گوشه می میرد ولی باز هم سراغ تورا می گیرد....خوش به حال آن روزها که در انتظار یک نگاه حتی بسیار کوتاهت ...ساعتها انتظار می کشیدم....

    لحظه ها بدون تو هم می گذرد اما.....به سختی

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

    سکوت

    مهدی ::یکشنبه 87/9/17 ساعت 11:46 عصر

    هنوز سکوت مبهم تو از حریم پنجره تجاوز نکرده است.هنوز تکرار لحظه های سبزت قطره ‍‍،قطره بر غریبی سایه ها نمی گرید تا بشوید بهت رنگین غصه هایم را....

    چه می شد می آمدی و چرخی می زدی بر قلب گر،گرفته ام.بر دستان ناتوانم که نایی برای پرواز ندارند.بر شانه های خسته ام که جایی برای طلوع خورشید ندارند.....

    چه می شد می آمدی و سکوت پنجره را با اشاره ای می شکستی و پشیمانی پیشانیم را با آبشار صمیمیت می شستی...؟!

    انتظارم تا شانه های تو می رسد....

    چه می شد عقربه ها را کنار می زدی و سوار بر بال نسیم کوچه های غربت را در می نوردیدی تا خاطرات کهنه با آمدنت خیس خیس می شد....

    تا آن روز من سکوت چشمان پنجره را رسوا نخواهم کرد.....

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

       1   2      >

    About Us!
    شعروموسیقی
    مهدی
    من تنهایی رو دوست دارم.تنها همدمم عروسکهام و حصارک دل صاحب مرده ام هست.همه دوستم دارن .و همه منو اونجوری که هستم دوست دارم بشناسن و میشناسن.راستی یادم رفت بگم.من ازوقتی به دنیا اومدم عاشق بودم.عاشق بارون
    Link to Us!

    شعروموسیقی

    Hit
    مجوع بازدیدها: 13896 بازدید

    امروز: 7 بازدید

    دیروز: 0 بازدید

    Notes subjects


    مردها با عقلهاشون عاشق میشن و زنها با چشماشون . مهربونی نعمتیه که خدا به من داد .

    Archive


    آبان 1387

    links
    MANIFESTER

    In yahoo

    یــــاهـو

    Submit mail